𝑭𝒐𝒓 𝒖:)

euphoria

JK

Made By Farhan

 

Take my hands now,you are the cause of my Euphoria:)

کیف کن برا خودت کوکی پشمکی"-"

18:39-

    • 𝑲𝒊𝒎 .𝑻𝒂𝒆
    • پنجشنبه ۵ اسفند ۰۰

    مهدیس صحبت می کنه.

    گوکی عزیزم نمیدونم هدفم از اینکه نصف شبی اومدم روی اکانتت چیه ولی خب بعدا اینو حذف کن باشه ؟( من رمزم رو فراموش کردم )مهدیس بدبخت است که دیگه ان نشد. گیاه خورد باشه ؟ فرار از صحنه-

    نمی دونم چرا الان دارم این پست رو میزارم شاید چون بالاخره چند سال همه حرفامو یه جا میگفتم عادت شده برام ولی خب سه ماه دوری از اینجا؟ اصلا سخت نبود و حس خیلی خوبیم داشت.

    کسی که الان داره اینا رو می نویسه احتمالا دیگه شباهتی با فرد قبلی نداشته باشه مهدیس 14 ساله الان کم کم به 17 سالگی نزدیک تر میشه و از نظر خودش نسب به قبل خیلی بهتر شده و دیگه احساساتش کنترلش نمی کنن. 

    دلم برای اینجا تنگ نشده ولی خب امشب بهش نیاز داشتم ؟.. هنوزم از نظرم اینجا مکانی کثیفه پر از ادم های مختلف ... راستی این ادما جدیدی که اومدن چی به سرشون اومد؟ قدیمیا چی شدن؟ اوه .. یادم رفت اینجا وب خودم نیست و چندنفری بیشتر اینجا نیستن.

    دلم برای بیان قدیمی تنگ شده .. هنوزم وقتی به رول رفتن فکر می کنم خنده م میگیره. وقتی اولین بار این کلمه رو شنیدم و اشک تو چشام حلقه زد خدایا این چیه که من نمی دونم؟ چقدر بچه بودم و فاک الان بچه های همسن من چیزایی میگن که واقعا مخم نمیکشه. هیچوقت نمی تونم این چیزا رو بفهمم واقعا درکش سخته.

    امتحاناتم رو عالی دادم ، افرین مهدیس. بعد اخرین امتحان اینطوری بودم : گاد من هنوزم زنده م ! و مستقیم فرارکردم خونه باباجونم هه فرار از اتاق پر از بدبختی و استرسم. ولی یه چیز عجیبی بود این مدت خیلی اروم بودم و همین برام جالب بود.

    امسال از همه چیزم زدم بیرون رفتن ، کتاب خوندن ، خوشحالیم ، عشق و احساسات و خیلی چیزای دیگه و ازش راضیم.

    دیگه چی بگم ... اها

    خیلی بد شدم ، یه عوضی واقعی هرچند بقیه میگن نهه خوبی فلانی . خنده - ولی یه عوضی واقعی شدم !

    بابتش خیلی خوشحالم ، کیف میده. یه مریض روانی ؟ عاشق این ورژن خودمم تعداد کسایی که رسما گند زدم به احساساتشون و ولشون کردم تو این مدت از دستم در رفته.

    دوستامو یکی یکی از خودم رنجوندم چرا؟ بودن کنار مهدیس بهشون اسیب می زنه. من بهشون هشدار دادم مهدیس وابستگی میاره ولی باور نکردن و ضربه شو خوردن. غریبه شدیم با هم. باید گریه کنم ؟ اشک مصنوعی ریختن - هارتم پوکید اصلا.پشیمون نیستم . تپلی میگه مهدیس باید تو مدرسه حداقل یه دوست داشته باشی تنها نباشی ولی خب تنهایی رو ترجیح میدم. 

    ولی من گیاه بخورم بخوام با سلدا بد شم اره . نگاه مظلومانه - هرچند هنوزم از دستم فشار میخوری ولی عادت کردی چیکار کنم.

    از یه انجل ( چرا بهش اشاره کردم ؟ پوکر شدن - ) تبدیل شدم به یه شیطان. 

    یقین دارم تظاهره ولی نیست.به هرحااااال ایده ای براش ندارم.

    قراره برم چکاپ اماده شنیدن هرچیزی هستم. چرا ؟

    مشکل تنفسی دارم و همین باعث شده از بعضی چیزا فاصله بگیرم.

    زخم معده گرفتم و واقعا حالم بده در کنارش تمام ویتامین های بدنم کم شده و اصلا غذا نمی خورم دو روزی یه بار؟ و قشنگ تر از این از اونجایی که قرص های کلسیم و هر فاک دیگه مزه عن میدن نمیخورم.

    قلبم ؟ مشکل اصلیم همینه گاهی اوقات از درد قلبم واقعا نمی تونم هیچ گهی بخورم و به درگاه قرصام التماس می کنم.

    مشکلا روحی روانی؟ بیا بیخیالش بشیم زیادن.

    و اینکه جدیدا خیلی بدنم بی حس میشه حتی الان که دارم می نویسم پاهام رو نمی تونم تکون بدم و گاهی اوقات نوشتن و راه رفتنم برام سخت میشه. مامانم میگه بدبخت داری فلج میشی. بگید که اینطور نیست ، این زن چرا از عذاب دادنم خوشش میااد؟

    گوکی قراره خبر مرگم رو بهت بدن با فا در ارتباط باش لطفا. دیگه بهم خیانت نکن من هنوزم با اینم کنار نیومدم . خودمو کنترل کردم قاتل نشما.

    همچنان دارم حرفای الکی می زنم.

    وقتشه بخوابم؟ قرصام باهام نیست پس باید دورش رو خط بکشم چون محاله خوابم ببره.

    بابا این روزا زیادی نگرانمه ، چی شده؟ اونا هم فهمیدن قراره چیزیم بشه.

    چشمام وای گوکی من اینو بهت نگفتم و امیدوارم اصلا بیان نیای ولی ضعیف تر شدن وضعیتم یه جوریه الان چشمام کاسه خونه و دور چشمام قرمزه و زیرشون گود افتاده.( میگن شبیه مرده ها شدم )

    این چند وقت اینقدر با بچه هام بازی کردم نمی زارن برگردم خونمون. کاش برگردم به بچگی و یکی اینطوری نازمو بکشه و باهام بازی کنه ( زر می زنم چون همین چند ساعت پیش به خالم گفتم من گیاه میخورم برگردم به بچگی )

    دوباره دردای فاکی قلبم شروع و نوشتن برام سخت شده.

    شاید بعدا باز هم اومدم اینجا به هرحال دوباره برگشتم به این فضای فاکی.

    امسال اولین سالیه اینقدر بی حوصله م هیچ کاری ندارم بکنم و ... فقط قراره شروع کنم مثل سگ درس خوندن و تست زدن.

    دورم پر شده از ادمای بدبخت یکی ته دلم داد میزنه میگه فرار کنید از دستش این روانیه ولی خب اینقدر خرن نمی فهمن مثل قبلا خودم. خنده-

    خالم میگه مرض کبد میگیری ( چه سمی بود گفتم ؟ ) دورم پر شده از قوطی هایپ و مانستر یکی از دلایلی که چند دقیقه ای یه بار تو صف دستشوییم. تلاش می کنم نخندم -

    بعد از یه سال اومدم سمت لپ تاب وای من میگفتم بدون لپ تاب میمیرم ولی زنده م چون رسما گه اضافه خوردم.

    مهدیس داره میمیره و باید یکی رو بیدار کنه به دادش برسه.

    فعلا.

    خنده-

  • ۲
  • نظرات [ ۳ ]
    • Jeon. kook
    • سه شنبه ۳۰ خرداد ۰۲